مقالات فقهی وحقوقی
دانشگاه پیام نورخسروشهر
درباره وبلاگ


سلام به وبلاگ من خوش آمدید.این وبلاگ جهت ارائه مقالات فقهی وحقوقی برای دانشجویان عزیزاین رشته هاطراحی شده است.امیدوارم موردقبول واقع شود.دوستان عزیزم لطفاباارائه نظراتون مارایاری کنید.هم چنین شماعزیزان میتوانیدمقالات خودتون رودرهرزمینه ای که باشه باعضویت دروبلاگ ارسال کنیدتادروبلاگ درج شود.درضمن این وبلاگ به 36زبان دیگرنیزقابل ترجمه است کافی است پرچم کشورموردنظرراانتخاب کنیدتاترجمه شود. باتشکرفراوان:محمدپور
نويسندگان
23 آذر 1389برچسب:, :: 17:49 :: نويسنده : فرزانه محمدپور

حرف (الف)

1- آب جارى

 

آبى است كه از زمين بجوشد و جريان داشته باشد مانند آب چشمه وقنات

2- آب قليل

 

آبى است كه از كر كمتر باشد و از زمين هم نجوشد

3- آب كر

 

رجوع كنيد به مساءله 61

4- آب مضاف

آبى است كه از چيزى گرفته شده مانند گلاب يا با چيزى ديگر به طورى مخلوط شده كه به آن آب (به طور مطلق ) نمى گويند مانندشربت

5- آب مطلق

 

آبى است كه با چيزى مخلوط نباشد و اگر هم هست طورى نباشدكه عرفا به آن آب گفته نشود

6- آلات لهو

 

وسائل عياشى و خوشگذرانى هاى نامشروع مانند تار و ساز وغيره

7- ابن السبيل

 

مسافرى كه در سفر خود درمانده باشد

8- اتقى

 

با تقوى تر

9- اجاره

قراردادى است كه طى آن منافع مال يا كار كسى در برابر اجرت معين به ديگرى واگذار مى شود

10- اجزاء و شرائط

هر امرى كه فقدانش به اصل يك چيز لطمه وارد كند جزء آن محسوب مى شود و هر امرى كه فقدان آن صفت يا حالت مطلوب چيزى را تغييردهد شرط آن محسوب مى شودمثلا فقدان ركوع و سجودبه دو اصل نمازلطمه مى زند ولى فقدان طهارت و حضور قلب ، وصف (((صحت ))) و (((كمال ))) نماز را از بين مى برديعنى نماز هست ولى صحيح نيست يا كامل نيست پس ركوع و سجود جزء نماز وضوء شرط صحت نماز و حضور قلب شرط كمال آن است

11- اجير

در برابر كارى كه انجام مى دهد كسى كه طبق قرار مشخص اجرت دريافت مى كند

12- احتلام

به مرحله بلوغ رسيدن (خارج شدن منى از انسان )

13- احتياط

روشى كه موجب احاطه كامل و اطمينان انسان به رسيدن به واقع است

14- احتياط لازم

احتياط واجب است به كلمه لازم مراجعه شود

15- احتياط مستحب

احتياطى است غير فتواى فقيه و لذا رعايت آن الزامى نيست

16- احتياط واجب

امرى مطابق احتياط است كه فقيه همراه آن فتوى نداده درچنين مسائلى مقلد مى تواند به فتواى مجتهد ديگر عمل كند

17-احتياط را ترك نكند

اين اصطلاح در هر موردى كه فتوائى از فقيه نسبت به آن مورد ذكر نشده به معنى احتياط واجب است و الا اگر در همان مورد فتوائى ذكر شده باشد به معنى تاءكيد بر حسن احتياط است

18- احداث

ساختن ،ايجاد كردن

19- احكام خمسه

وجوب -حرمت -استحباب-كراهت- اباحه

20- احوط

مطابق با احتياط

21- احياء زمين

زنده كردن زمين

اينكه كسى با كشت و زرع و يا ساختمان و غيره زمين موات و غير قابل استفاده اى را آماده بهره بردارى كند

22- اختلاط با اجانب

رفت و آمد صميمانه با بيگانگان

23- اخفاء

پنهان كردن

24- اخفات

آهسته خواندن

25- ارباب خمس

صاحبان خمس

كسانى كه مى توانند از خمس استفاده كنند

26- ارباح مكاسب

منافع كسب، هر نوع درآمدى كه از طريق حرقه مخصوص كار و شرائط انسان به دست آيد (براى توضيحات بيشتر به مسائل خمس مراجعه شود

27-ارتفاع قيمت سوقى

بالا رفتن قيمت جنس در بازار

28- ارتقاى قيمت سوقى

ترقى قيمت جنس در بازار

29- ارتماس

فرو رفتن در آب (به وضوء ارتماسى و غسل ارتماسى مراجعه شود)

30- ارث

مالى كه از متوفى براى ورثه باقى مانده است

31- استبراء

كوشش در برائت و پاكى از آلودگى در سه مورد به كار رفته است : 1 -استبراء از بول كه توضيح آن در مساءله شماره 27 ذكر شده است

2 -استبراء از منى يعنى ادرار كردن پس از خروج منى براى اطمينان ازاينكه ذرات منى در مجرى نمانده است 3 - استبراء حيوان نجاستخوار يعنى بازداشتن حيوان نجاستخوار از خوردن نجاست انسان تا وقتى كه به خوراك طبيعى خود عادت كند و كيفيت آن در مساءله شماره 022 ذكر شده است

32- استحاضه

نام يكى از سه نوع خونى است كه زنها مى بينند و علائم و حدود و نشانه هاى آن سه رقم باشد اگر خون زياد باشد استحاضه كثيره است و اگركم باشد استحاضه قليله است و در صورت بينابين استحاضه متوسطه است

مساءله 393

33- استحاله

پذيرش حالت جديد، تغيير يك چيز بطورى كه چيز ديگر به حساب آيدمانند چوبى كه بسوزد و خاكستر شودو يا سگى كه در نمكزار فرورفته به نمك تبديل شود

34- استرباح

ربح جستن و فائده بردن

35- استفتاء

سئوال از نظر مجتهد درباره حكم شرعى مساءله، مطالبه فتوى

36- استطاعت

مال و راه توانائى انجام فريضه حج از نظر بدن. براى توضيح بيشتربه مساءله 6202 مراجعه شود

37- استمناء

انجام دادن عملى با خود كه موجب خروج منى شود

38- استيلاء بر بلاد مسلمين

تسلط جوئى بر كشورهاى اسلامى

39-اشكال دارد

چنين عملى موجب اسقاط تكليف نيست نبايد انجام داد و در اين مورد مى توان به مجتهد ديگر مراجعه كرد

40- اضطرار

ناچارى

41- اظهر

روشنتر از نظر تطبيق با ادله فتوى بادلائل مربوط

مساعدترظاهرتر

42- اعدل

عادلتر

43- اعراض از وطن

تصميم انسان بر اينكه براى هميشه وطنش را ترك كند

44- اعلم

عالم تر

45- افضاء

باز شدن يكى شدن مجراى بول و حيض يا مجراى حيض و غائط ياهرسه

46- افطار

شكستن روزه

47- اقامه معروف

به پا داشتن هر سنتى كه از نظر شرعى به رسميت شناخته شده است

48- اقرب اينست

فتوى اينست (مگر اينكه در ضمن كلام قرينه اى يافت شود كه حاكى ازعدم فتوى باشد)

49- اقوى اينست

نظر قوى بر اين است ،فتوى اينست

50-اكتفاء برفع ضرورت كند

همان اندازه كه مجبور است اكتفاء كند و بيشتر از آن انجام ندهد

51- اماله

تنقيه

52- امام

پيشوا

53- امام جماعت

پيشواى جمع ، كسى كه در نماز به او اقتداء مى كنند

54- امرار معاش

گذراندن زندگى

55- امر به معروف

خواستن و وادار كردن ديگران به انجام احكام و سنتى كه از نظر شارع به رسميت شناخته شده است

56- امساك

خوددارى كردن ، خود را باز داشتن

57- اموال محترمه

اموالى كه بر اساس ضوابط اسلامى داراى احترام است

58- امور حسبيه

كارهائى از قبيل رسيدگى به اموال يتيمان و غيره كه بايد متصدى آنهامجتهدى عادل يا نماينده او باشد

59- اناث و ذكور

دختران و پسران ، زنان و مردان

60- انتقال

جابجا شدن ، جابجائى چيز نجس به گونه اى كه ديگر شى ء اول محسوب نشود مانند انتقال خون انسان به پشه

61- اولى

سزاوارتر، بهتر

62- ايقاع

هر نوع قرارى كه با تصميم يك طرف انجام گيرد و نياز به قبول ديگرى نداشته باشد مانند طلاق كه احتياجى به قبول زوجه ندارد

63- اهل كتاب

غير مسلمانى كه خود را تابع يكى از پيامبران صاحب كتاب مى دانندمانند يهود و نصارى

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز


ادامه مطلب ...

- تعریف قرارداد كار

قرارداد كارعبارت است از قراردادی كتبی یا شفاهی كه به موجب آن كارگر در قبال دریافت حق‌السعی كاری رابرای مدت موقت یا مدت غیرموقت برای كارفرما انجام می‌دهد. در كارهایی كه طبیعت آنها جنبه مستمر دارد درصورتی كه مدتی درقرارداد ذكرنشود، قرارداد دائمی تلقی می‌شود، شروط مذكوردر قرارداد كار و یا تغییرات بعدی آن در صورتی نافذ خواهد بود كه برای كارگر مزایایی كمتر از امتیازات مقرر درقانون كار منظور ننماید.

۲- ویژگی‌های قرارداد كار

برای صحت قرارداد كار در زمان انعقادقرارداد رعایت شرایط ذیل الزامی است:

مشروعیت مورد قرارداد

معین بودن موضوع قرارداد

عدم ممنوعیت قانونی و شرعی طرفین در تصرف اموال یا انجام كار مورد نظر

لازم به ذكراست اصل بر صحت كلیه قراردادهای كار است مگر آنكه بطلان آنها در مراجع ذیصلاح به اثبات رسد. قرارداد كار علاوه بر مشخصات دقیق طرفین باید حاوی موارد ذیل باشد:

نوع كار یا حرفه یا وظیفه ای كه كارگر باید به آن اشتغال یابد

حقوق یا مزد مبنا و لواحق آن

ساعات كار، تعطیلات و مرخصی ها

محل انجام كار

تاریخ انعقاد قرارداد كار

مدت قرارداد، چنانچه كاربرای مدت معین باشد

موارد دیگری كه عرف و عادت شغل یا محل ایجاب نماید

در مواردی كه قرارداد كتبی باشد قرارداد در ۴ نسخه تنظیم می‌گردد كه یك نسخه از آن به اداره كار محل و یك نسخه نزد كارگر و یك نسخه نزد كارفرما و نسخه دیگر در اختیار شورای اسلامی كار و دركارگاههائیكه فاقد شورا هستند در اختیار نماینده كارگر قرار می‌گیرد.

ادامه...............

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز


ادامه مطلب ...
23 آذر 1389برچسب:, :: 17:24 :: نويسنده : فرزانه محمدپور

نادر شاه افشار

نوشته اند: زمانی كه نادر شاه افشار عزم تسخیر هندوستان داشته در راه كودكی را دید كه به مكتب می رفت. از او پرسید: پسر جان چه می خوانی؟
قرآن.
- از كجای قرآن؟
- انا فتحنا....
نادر از پاسخ او بسیار خرسند شد و از شنیدن آیه فتح فال پیروزی زد. سپس یك سكه زر به پسر داد. او نگرفت.
نادر گفت: چرا نمی گیری؟
گفت:مادرم مرا می زند می گوید تو این پول را دزدیده ای.
نادر گفت:به او بگو نادر داده است. پسر گفت: مادرم باور نمی كند.
می گوید: نادر مردی سخی است او اگر به تو پول میداد یك سكه نمی داد. زیاد می داد.حرف او بر دل نادر نشست. یك مشت پول زر در دامن او ریخت و به راه افتاد.
از قضا در آن سفر چنانكه مشهور تاریخ است همان گونه كه فال نیك زده بود بر حریف خویش- محمد شاه گوركانی- پیروز شد .

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز


ادامه مطلب ...
22 آذر 1389برچسب:, :: 18:52 :: نويسنده : فرزانه محمدپور

 

از دير باز, در ميان بزرگان گفت و گو درباره اين مساءله مطرح بوده است كه آيا دارنده حق قصاص, بايد در ستاندن اين حق از ولى امر مسلمانان, يا كسى كه از سوى او گمارده شده, اجازه بگيرد و انجام دادن قصاص جز با اجازه او جايز نخواهد بود, يا چنين چيزى لازم نيست و او داراى حقى است كه مى تواند بدون اجازه از ولى امر, يا حاكم آن را باز ستاند. گرچه گاهى مى توان گفت كه بر حاكم يا زمامدار است كه دو عادل هشيار و زيرك را به هنگام قصاص فرا خواند, تا جانب كيفر بيننده مراعات گردد, مبادا كيفر دهنده از اندازه شرعى پا فراتر نهد.

پيش از تحقيق, آنچه در اين مساءله سخن درست و استوار است, رواست كه اندكى از گفته هاى بزرگان را يادآور شويم, تا هم جايگاه درست مساءله, از ديدگاه ادله و نيز از جهت قائلان به هر يك از دو احتمال, روشن گردد; و هم بتوان دريافت كه آيا اين مساءله از مسائلى است كه در آثار بر جاى مانده از پيشوايان معصوم(ع) به روشنى گفته شده, يا از مسائلى است فرعى كه از اصول بر جاى مانده استنباط گرديده است.

1. از ميان كسانى كه واجب بودن اجازه از سخنان ايشان ظاهر گرديده, فقيه پيشين, افتخار شيعه, شيخ مفيد, قدس سره در كتاب مقنعه است. ايشان, پس از آن كه در باب داورى در ديات و قصاص, چنين آورده است:

قال الله عز و جل: ((ومن قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا فلايسرف فى القتل انه كان منصورا)) فجعل سبحانه لولى المقتول القود بالقتل و نهاه عن الاسراف فيه((

))خداوند بزرگ و بلند مرتبه فرموده است: ((هر كه از روى ستم كشته شود, براى ولى=[ صاحب خون] او, حق و برترى قرار داده ايم, پس او نيز در كشتن زياده روى نكند كه مورد يارى[ و حمايت] است. بدين سان, خداوند براى كسان كشته شده, قصاص را از راه كشتن كشنده قرار داده و او را از زياده روى در اين كار باز داشته است((

در باب گواهان بر كشتن چنين نوشته است:

))و اذا قامت البينه على رجل باءنه قتل رجلا مسلما عمدا و اختار اءولياه المقتول القود بصاحبهم[ منه القود. خ ل], تولى السلطان القود منه بالقتل له بالسيف دون غيره. ولو اءن رجلا قتل رجلا بالضرب حتى مات اءو شدخ راءسه اءو خنقه اءو طعنه بالرمح اءو رماه بالسهام حتى مات اءو حرقه بالنار اءو غرقه فى الماء و اءشباه ذلك, لم يجز[ له. خ] اءن يقاد منه الا بضرب عنقه بالسيف دون ما سواه))

 هر گاه بينه=[ دست كم دو گواه عادل] گواهى دهد كه مردى از روى عمد, ديگرى را كشته است و نزديكان كشته شده, خواستار قصاص شده باشند, زمامدار قصاص او را از راه كشتن با شمشير به انجام مى رساند و نه جز آن. و اگر كسى را بزند تا بميرد, يا سرش را بشكند, يا او را خفه كند, يا نيزه اى در پيكر وى فرو برد, يا به سوى وى, تيراندازى كند تا بميرد, يا او را با آتش بسوزاند, يا در آب غرقش كند و يا مانند اين كارها را انجام دهد, قصاص كردن او جز از راه گردن زدن با شمشير و نه جز آن, جايز نيست((

ادامه.................

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز


ادامه مطلب ...
22 آذر 1389برچسب:, :: 13:40 :: نويسنده : فرزانه محمدپور

امام صادق(ع) به مردى كه در آستانه ازدواج بود فرمود:
اُنظُر أيْنَ تَضَعُ نَفْسَكَ وَ مَنْ تشركه في مالِك و تطّلعُه على دينك و سِرّك...؛
قبل از آن‏كه براى ازدواج اقدام كنى جوانب كار را با دقّت بررسى كن و ببين كه مى‏خواهى خودت را در چه موقعيّتى قرار بدهى و چه كسى را شريك مال خود مى‏سازى و چه كسى را نسبت به اعتقادات و اسرار خود، آگاه مى‏كنى؟
در فصل قبل به اين نتيجه رسيديم كه شناخت دقيق و انتخاب آگاهانه و با اختيار و آزادى، اساس ازدواج پايدار و موفق است. حال در پى پاسخ به اين سؤال هستيم كه چگونه به چنين شناختى برسيم و زندگى نوين همراه با خوشبختى را پى‏ريزى كنيم.
براى دستيابى به شناخت صحيح نسبت به طرف مقابل و چگونگى شكل‏گيرى خانواده جديد، مراحلى به ترتيب زمانى و منطقى با شرح لازم پيشنهاد مى‏شود تا در دو دوره قبل و بعد از خواستگارى اجرا شود.
قبل از بيان مراحل، تذكر چند نكته ضرورى است:
مراحل آشنايى طرفين، در ضمن ديگر مراحل مقدماتى ازدواج بيان شده‏است تا مطالب از جامعيّت نسبى برخوردار شود.
به حسب ترتيب زمانى و منطقى، ورود به هر مرحله جديد، منوط به موفقيت مرحله قبل است.
مى‏توان ادّعا كرد كه دين اسلام، به طور منحصر به فرد، براى حيثيّت شخصى و خانوادگى آحاد جامعه، حرمت و قداست فراوانى قائل شده و بسيارى از مقررات را بر محور حفظ آبروى اشخاص استوار كرده‏است و از آن‏جا كه ممكن است يكى از طرفين به هر دليلى از ادامه مراحل منصرف شود؛ پس سزاوار است كه اولياى طرفين زمينه‏هايى فراهم آورند كه حتّى‏المقدور همه مراحل آشنايى در فضايى محرمانه‏تر و به دور از ديد و نظر همسايه‏ها و ديگر بستگان طى شود و همه يافته‏ها را «راز ناگفتنى» قلمداد كنند.
گفتنى است رعايت كتمان، با نظرخواهى و مشورت كه از جايگاه برجسته‏اى در تشكيل خانواده برخوردار است، منافاتى ندارد.
اساس اين نوشتار برمعرفى فرهنگ «بايسته و شايسته» اسلامى درخصوص تشكيل خانواده است نه ارائه گزارش از «آنچه هست». پس غيرمتداول بودن و سابقه نداشتن بعضى مراحل در فرهنگ كنونى جامعه نبايد ما را نسبت به حقانيت و تأثير آن مرحله دچار ترديد كند.
ادامه.............

 

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز


ادامه مطلب ...

از چيزهايى كه سزاوار است انسان به آن اهتمام ورزد اين است كه در صفات كسى كه مى‏خواهد با او ازدواج كند، نظر بيفكند و بررسى كند.
بررسى كامل و دقيق براى به‏دست آوردن شناخت واقعى‏تر دختر و پسر از يكديگر در دوره پيش از ازدواج، از چند جهت ضرورت دارد:

1. بداهت عقلى


ازدواج پى‏ريزى زندگى جديد است و پديده‏اى است كه سرنوشت دختر و پسر با آن رقم مى‏خورد و طرفين با اختيار و انتخاب، يا اكراه و الزام و اضطرار، نيك بختى يا تيره بختى را براى هميشه فرا روى خويش قرار مى‏دهند. پس «عقل» ايجاب مى‏كند تا طرفين، گزينش همسر را از انتخاب هم سفر، دوست، هم‏اتاقى و يا از خريد كالا متمايز و مهم‏تر بدانند؛ چون هر يك از اين‏ها در صورت ناپسند بودن، قابل تعويض هستند؛ امّا ازدواج تعويض را برنمى‏تابد.
ادامه.............

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز


ادامه مطلب ...
22 آذر 1389برچسب:, :: 13:29 :: نويسنده : فرزانه محمدپور

فقه شيعه بر اين فتوا استقرار يافته كه حد بلوغ دختر, نُه سال است. اگر فقيهى با اين فتوا در كتابى مخالفت كرده, در كتابى ديگر از مخالفت خود بازگشته است. چه بسا مى توان ميان برخى ديدگاهها نيز جمع كرد. از باب مثال مى توان گفت كسى كه سن بلوغ دختر را ده سال دانسته, مقصود او, كامل شدن نُه سال است و اين امر جز با وارد شدن در ده سال, دانسته نمى شود. و شهرت فتوايى بر نُه سال, به حدى است كه نيازى براى نقل سخنان موافقان اين قول باقى نمى گذارد. آنچه لازم است, اشاره به فقيه مخالف يا كسى است كه از سخن او, بوى مخالفت به مشام مى رسد.

با وجود اين, به نقل پاره اى از سخنان هر دو دسته مى پردازيم:

1. شيخ در كتاب خلاف, نوشته است:

(يراعى فى حدّ البلوغ فى الأناث بالسن تسع سنين.)1

در حدّ بلوغ دختران, سن نُه سال, لحاظ مى شود.

سپس شيخ بر اين فتوا, ادعاى اجماع كرده و قول ديگرى را ياد نكرده است.

2. سخن شيخ در نهايه, چنين است:

(و حدّ الجارية التى يجوز لها العقد على نفسها, أو يجوز لها أن تولّى من يعقد عليها تسع سنين فصاعدا.)2

حدى كه دختر هنگام رسيدن به آن, مى تواند براى عقد خود اقدام كند, يا شخصى را عهده دار انجام اين كار كند, نُه سال است.

3. در كتاب مبسوط مى نويسد:

(وأما البلوغ فهو شرط فى وجوب العبادات الشرعيّه. وحدّه الاحتلام فى الرجال, والحيض فى النساء, او الإنبات, او الاشعار, او يكمل له خمس عشرة سنة والمرأة تبلغ عشر سنين.)3

در واجب شدن عبادتهاى شرعى, بلوغ شرط است. و حد بلوغ, محتلم شدن در مردان, و ديدن خون حيض در زنان, يا روييدن مو (برعانه) يا روييدن مو (در صورت), و يا كامل شدن پانزده سال است. و زن در ده سالگى به بلوغ مى رسد.

و چنان كه دانستى, ميان اين دو قول شيخ, ناسازگارى نيست.

4. ابن ادريس, در سرائر مى نويسد:

(بلوغ زن از پنج راه دانسته مى شود: محتلم شدن, روييدن مو, رسيدن به نُه سال, و شيخ ما ابوجعفر (شيخ طوسى) در كتاب صوم مبسوط, بلوغ او را در ده سال دانسته, و در كتاب نهايه, سخن از نُه سال به ميان آورده و قول درست, سخن اخير است. از اين رو, هرگاه دختر به اين سن برسد و رشيده باشد, وصى, مال دختر را به او تسليم مى كند, و در اين سن, صحيح است, دختر خود را به همسرى ديگرى در بياورد و شوهر مى تواند با او نزديكى كند. در اين مطلب اختلافى ميان شيعه دوازده امامى نيست.

ـ و دو راه ديگر براى شناخت بلوغ دختر, حيض و باردار شدن است. مطلب به همين گونه, در كتابها آمده است. چكيده سخن اين كه: سن بلوغ دختر, نُه سال است, زيرا او پيش از اين سن, حيض و باردار نمى شود, از اين رو, مى توان بازگشت امر را به بالغ شدن در نُه سال دانست.)4

5. شيخ در كتاب حجر مبسوط مى نويسد:

(واما السن فحدّه فى الذكور خمس عشرة سنة, وفى الاناث تسع سنين و روى عشر سنين.)5

سن بلوغ در پسران, پانزده و در دختران, نُه سال, و بر حسب روايتى ده سال است.

بنابراين, فتواى شيخ در نهايه و كتاب حَجر مبسوط, نُه سال و در كتاب صوم مبسوط, ده سال است, و با توجه به اين كتاب كه حجر به لحاظ ترتيب, پس از كتاب صوم است, مى توان سخن شيخ در كتاب حَجر را بازگشت از فتوايى دانست كه در كتاب صوم داده است. و نيز مى توان گفت مقصود شيخ از ده سال, كامل كردن نُه سال است كه با وارد شدن در ده سالگى, دانسته مى شود.

6. ابن سعيد مى نويسد:

(وبلوغ المرأة والرجل بالاحتلام, وتختص المرأة بالحيض وبلوغ عشر سنين.)6

و بلوغ زن و مرد, آن گاه است كه محتلم شوند و حيض شدن و رسيدن به ده سال, علامت اختصاصى بلوغ زن است.

و ممكن است مقصود او, وارد شدن در ده سال كه نشانه كامل گرديدن نُه سال است, باشد.

7. ابن حمزه در كتاب خمس مى نويسد:

(وبلوغ الرجل بأحد ثلاثة أشياء: الاحتلام, والانبات, و تمام خمس عشرة سنة, وبلوغ المرأة باحد شيئين: الحيض وتمام عشر سنين.)7

بالغ شدن پسر, به يكى از سه چيز: محتلم شدن, روييدن مو, و تمام شدن پانزده سال, و بالغ شدن دختر به يكى از دو چيز است: حيض و تمام شدن ده سال.

8. ولى او در كتاب نكاح كه به لحاظ ترتيب, پس از كتاب خمس است, از آن سخن برگشته و نوشته است:

(وبلوغ المرأة يعرف بالحيض, او بلوغها تسع سنين فصاعدا.)8

بلوغ دختر, از راه عادت شدن, يا رسيدن او به نُه سال و بيش تر از نُه سال, دانسته مى شود.

9. و سخن علامه در تذكره, چنين است:

(والانثى بمضى تسع سنين عند علمائنا.)9

به نظر فقيهان ما, بالغ شدن دختر به گذشتن از نُه سال است.

10. محقق اردبيلى در شرح عبارت (وببلوغ تسع) در كلام علامه, مى نويسد:

(واما السن فالاخبار عليه كثيرة فى النكاح حيث جوز الدخول بعد التسع دون قبله. وهو مشعر بالبلوغ بعده لثبوت تحريم الدخول قبله عندهم ـ كانه ـ بالاجماع و يفهم من التذكرة كون البلوغ بتسع اجماعياً عندنا فتأمل, كذا فى الحدود, وفى الاخبار المتقدمة ايضا دلالة عليه فافهم.)10

اما سن, اخبار دلالت كننده بر آن در كتاب نكاح فراوان است. زيرا برابر اين اخبار, نزديكى كردن با دختر پس از نُه سال, رواست, نه پيش از آن. و اين, اشعار به بالغ شدن او پس از نُه سال دارد, زيرا از نظر فقها, حرام بودن نزديكى با او پيش از نُه سال, ثابت است ـ وگويا اين امر ـ اجماعى است و روايات پيشين نيز بر اين سخن دلالت دارند.

11. محدث بحرانى مى نويسد:

(وبلوغ التسع بمعنى كمالها فى الانثى على المشهور.)11

بنابر نظر مشهور, بالغ شدن دختر به اين است كه سن او به نُه سال كامل برسد.

12. صاحب جواهر نيز در شرح عبارت (والانثى) در كلام محقق, مى نويسد:

(بالغ شدن دختر به نُه سال ميان علماى شيعه مشهور است, بلكه بر اين قول, مذهب شيعه استقرار يافته است.

برخلاف فتواى شيخ در صوم مبسوط و ابن حمزه در خمس وسيله, كه بلوغ دختر را به ده ساله شدن دانسته اند, ولى شيخ در كتاب حَجر, از اين سخن برگشته, و با مشهور موافقت كرده است. همچنين ابن حمزه در كتاب نكاح وسيله, از فتواى نخست خود بازگشته است. بلكه مى توان گفت مقصود آن دو از ده سال, اين است كه علم پيدا كردن به نُه سال كامل, بسته به پا نهادن در ده سالگى است.)12

از اين كلمات روشن شد بلوغ دختر, در نُه سالگى, فتوايى است مشهور, و فقيهى كه بگويد دختر در ده سالگى بالغ مى گردد, يافت نمى شود, مگر شيخ و ابن حمزه و اين دو هم, از اين سخن برگشته اند. شيخ در كتاب حَجر و ابن حمزه در كتاب نكاح. مى توان عبارت ابن سعيد را حمل بر كامل شدن نُه سال كرد.

در اين زمينه, ديدگاههاى ديگرى نيز وجود دارد:

1. بلوغ دختر در سيزده سالگى.

2. بلوغ دختر, به عادت.

3. با توجه به اختلاف احكام, بلوغ داراى مراتبى است.

اينك اين ديدگاهها را يكى پس از ديگرى بررسى مى كنيم:

 

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز


ادامه مطلب ...
22 آذر 1389برچسب:, :: 13:15 :: نويسنده : فرزانه محمدپور

چكيده: محتواى اين مقاله از يكسو مى‏تواند بر احكام مربوط به دختران و پسران، اعم از عبادات و معاملات، مؤثر افتد و از سوى ديگر موضوعى را مطرح مى‏كند كه از نظر بين‏المللى منشا برخى ابهامات در باب نسبت فقه اسلامى و حقوق بشر شده است. نويسنده در اين مقاله با رويكردى فقهى و اصولى در صدد اثبات تكوينى بودن پديده بلوغ است و ادله نفى و اثبات را در اين باب مى‏كاود.

بلوغ پديده اعجاب‏انگيزى است كه در روند رشد انسانى از اهميت ويژه‏اى برخوردار است. بلوغ طبق نظريه دانشمندان انتقال از مرحله كودكى به بزرگسالى است. در اين دوره تغييرات فيزيولوژيكى در مغز و غدد داخلى بدن باعث دگرگونى جسمى، روانى و رفتارى چشمگيرى مى‏شود. در واقع، شخصيت نوجوان در اين مرحله از زندگى است كه ثبات مى‏يابد و شكل مى‏گيرد.

بلوغ تنها پديده‏اى زيستى نيست‏بلكه يكى از نشانه‏هاى رشد فكرى و اجتماعى است و در نتيجه نشانه آمادگى پذيرش مسئوليت در زندگى فردى و اجتماعى به شمار مى‏رود. بلوغ در اديان الهى نيز اهميت ويژه‏اى دارد; زيرا بلوغ از شرايط تكليف است و مكلف از نظر اديان الهى، خاصه اسلام، كسى است كه حقوق و وظايف و تكاليفى دارد كه موجب پذيرش مسئوليتهاى متفاوت مى‏شود. مسئوليتهايى كه فرد را موظف به انجام اعمالى مى‏كند. دايره شمول اين اعمال تمام شئون زندگى فرد را دربرمى‏گيرد: اعمالى چون نماز، روزه، حج و... كه در زمره اعمال عبادى هستند. شركت، حواله، اجاره، عقود و ايقاعات، ازدواج و طلاق و... كه در معاملات گنجانده مى‏شوند و قضاوت، شهادت، اجراى حدود و قصاص كه در حقوق مطرح مى‏شوند.

بلوغ از جمله مسائل اختلافى بين علماى شيعه و اهل سنت است. مشهور بين علماى شيعه آن است كه پسران در 15 سالگى و دختران در9 سالگى بالغ مى‏شوند. اين نظر موجب بروز پاره‏اى اختلافات و اعتراضات در ميان اقشار مختلف شده است. از طرفى، باعث ايجاد نكات مبهم و سؤالات زيادى براى مكلفين، بويژه دختران در شرف بلوغ و والدين آنها شده است. از طرف ديگر، باعث‏بروز زمزمه‏هاى مغرضانه كسانى كه خارج از مجموعه دين و در ساير ملل و اديان هستند شده است كه در دين اسلام حقوق، بويژه حقوق دختران، رعايت نمى‏شود. گاهى در بعضى محافل و مجلات و مقالات، مطالبى با هدف بهره‏برداى سياسى و تخريبى در بين مردم منتشر مى‏شود كه بعضا به دليل جهل به احكام قرآن و روايات و احاديث و يا تجاهل نسبت‏به آنهاست.

طرح و مشاهده اين مسائل و مشكلات انگيزه نگارش يك مقاله جدى در مورد اين موضوع مهم را قوت مى‏بخشد. البته در سالهاى اخير اين موضوع نظر اينجانب و بعضى از صاحبنظران را به خود مشغول داشته و بحثهايى در قالب مقاله و رساله ارائه شده است و برخى نيز به رد نظريات جديد و تاكيد بر نظر پيشينيان پرداخته‏اند. در مجموع با اينكه بررسيهاى مثبتى در جهت روشن‏نمودن نكات مبهم مساله بلوغ انجام شده است; اما متاسفانه اين بررسيها از عمق كافى برخوردار نيست. در حالى كه سزاوار است‏بحث‏بلوغ در طليعه مباحث فقهى قرار گيرد و اين دگرگونى عظيم روحى و جسمى و مسئوليت‏آفرين به طور جدى و مستقل بحث‏شود، با مراجعه به كتب فقهى و روايى ديده مى‏شود كه بجز چند كتاب‏روايى مثل وسائل‏الشيعه و جواهرالكلام و جامع احاديث الشيعه و برخى از كتب فقهى كه به طور مستقل بحث‏بلوغ را مطرح كرده‏اند; فقهاى ديگر در كتابهاى خود فقط در فصولى مثل كتاب الحجر و مباحثى مثل نكاح، حيض، حدود، روزه و... به طور پراكنده به اين مساله مهم اشاره كرده‏اند.

در مقاله حاضر برآنيم تا به پرسشهاى زير پاسخ دهيم:

1- آيا قرآن كريم اشاره صريح و روشنى به سن بلوغ دارد يا خير؟

2- آيا سن به تنهايى مى‏تواند بيانگر بلوغ باشد؟

3- آيا همه فقها در مورد سن بلوغ اتفاق نظر دارند؟

4- آيا علائم متعدد بلوغ كه در روايات و احاديث‏به آنها اشاره شده است در همه دختران در سن‏9 سالگى ظهور مى‏كند يا خير؟

در ادامه، ضمن پاسخ به پرسشهاى فوق، به پرسشهاى ديگرى كه در اين خصوص مطرح است نيز پاسخ خواهيم داد


فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز


ادامه مطلب ...
20 آذر 1389برچسب:, :: 19:3 :: نويسنده : فرزانه محمدپور

مفهوم رابطه فقه و حقوق


فقه و حقوق با آن كه از جهاتى با يك‏ديگر تفاوت دارند، ولى در واقع دو علم جداى از هم نيستند و مشتركات فراوان دارند. در كتاب مقدمه علم حقوق مى‏خوانيم:
هر چند كه از نظر چند و چون بين مسائل فقه (در اسلام) و حقوق (در ساير كشورهاى غير اسلامى) تفاوت هست، اما از نظر طبع و ماهيت فرقى بين فقه و حقوق نيست، از اين‏رو كه هر دو از جنس واحد هستند.
گاه يك حكم شرعى صفات يك قاعده حقوقى را پيدا مى‏كند و داراى تمامى عناصر لازم در قاعده حقوقى مى‏گردد. همين ارتباط وثيق و در كنار آن نقاط افتراق اين دو علم، اين سؤال را پيش مى‏آورد كه رابطه اين دو به چه نحو است؟ قبل از توضيح اين معنا لازم است گفته شود: فقه ممكن است بالقوه اين توانايى را داشته‏باشد كه مانند حقوق با گسترش در تمام زمينه‏ها، به مرور زمان يك نظام حقوقى واحد ايجاد كند كه در آن صورت، بخش عظيمى از فقه - البته با شرايطى - نظامى در كنار ديگر نظام‏ها خواهد بود و در اين صورت لازم مى‏آيد روشى ديگر در اين تحقيق پيش گرفته شود كه با روش فعلى متفاوت باشد. امّا آن‏چه در اين‏جا مورد نظر است رابطه فقه و حقوق موجود است نه آن‏چه در آينده ممكن است اتفاق بيفتد، بنابراين تحقيق مبتنى بر فرضيات نيست، بلكه بررسى مواردى است كه به عنوان فقه و حقوق در خارج موجود مى‏باشد. به هر جهت فقه و حقوق هر يك داراى دو ويژگى جدا و در عين حال مترتب بر يك‏ديگرند كه آن دو، جنبه نظرى و علمى، و جنبه فنى و عملى مى‏باشند. با تحليل دقيق‏ترى مى‏توان گفت: جنبه نظرى و علمى فقه و حقوق خود داراى دو مرحله است:
الف - مرحله نظريه‏پردازى و به كار گيرى متد و ابزار استنباط و تقنين؛
ب - مرحله استنباط و وضع حكم شرعى و يا قانون.
بنابراين به‏طور كلى مى‏توان‏گفت سه جهت معمولاً در فقه و حقوق ملحوظ است:
1 -
مرحله نظريه‏پردازى و تحليل علمى؛
2 -
مرحله استنباط و وضع؛
3 -
مرحله اجرا و عمل (فن).
براى اين‏كه بتوانيم معناى رابطه فقه و حقوق را از ابهام خارج كنيم ناگزيريم هر يك از اين سه مرحله را در اين دو علم متقابلاً مقايسه نماييم كه در نتيجه روال منطقى بحث نيز محفوظ مى‏ماند. اما قبل از بيان مفهوم رابطه فقه و حقوق اين سه مرحله را به صورت مختصر و كوتاه توضيح مى‏دهيم:
مرحله اول) نظريه‏پردازى و تحليل علمى: در اين مرحله فقيه و حقوق‏دان با توجه به مبانى، منابع و روش‏هايى كه دارد شروع به تحليل‏هاى فقهى و حقوقى مى‏نمايد. صور مختلف يك مسئله را بيان كرده و استدلال‏ها را ذكر مى‏كند. بحث‏هاى فقهى و حقوقى ممكن است در اين مرحله كاملاً رنگ علمى داشته باشند و دقت‏هاى فراوان، بدون توجه به پى‏آمدهاى ناشى از اجراى استنباطات به دست آمده، انجام شود كه كتب مستدل فقهى سرشار از اين نوع مباحث است، چنان‏كه حقوق‏دانان نيز در كتب و جزوات و مباحث آزاد علمى خود گنجينه‏هاى ارزشمندى را فراهم آورده‏اند. مجموعه اين نظريات همراه با قوانين موجود در يك نظام حقوقى بر روى هم ايجاد يك سيستم حقوقى مستدل و قوى مى‏نمايد، چنان‏كه گفته‏اند:
هر سيستم حقوقى مركب از دو بخش است: قوانين و نظرات حقوق‏دانان، حقوق اسلامى هم مركب از اين دو بخش است.
مرحله دوم) استنباط حكم و وضع قانون: نتيجه تلاش و به كار گيرى روش‏ها و منابع در مرحله قبل، منجر به استنباط يك حكم در نزد فقيه مى‏گردد، چنان‏كه مباحث حقوقى در مرحله اول نيز به صورت مستقيم و غيرمستقيم در وضع قانون و يا ايجاد رويه مؤثر هستند. ايجاد قاعده حقوقى در كشورهاى مختلف براساس نوع رژيم سياسى و حقوقى متفاوت است. وضع قانون از طرف مقام‏هاى صلاحيت‏دار زمينه را براى اجراى آن فراهم مى‏كند، در حالى كه استنباط حكم شرعى توسط فقيه هر چند در زمان‏هاى گذشته، امكان اجرا را نيز براى او ايجاد مى‏كرد، اما به مرور زمان و ايجاد قدرت‏هاى مركزى در بلاد اسلامى ديگر نه فقيه مى‏توانست به صورت شخصى به حل و فصل دعاوى بپردازد و نه احكام مستنبط وى منبع قانون‏گذارى شمرده مى‏شد. بنابراين براى اجراى فقه در جامعه نياز به يك مرحله به نام تقنين فقه است كه در مباحث آينده مفصلاً درباره آن سخن خواهيم گفت.
مرحله سوم) اجراى احكام شرعى و قواعد حقوقى: قوانين و قواعد حقوقى بعد از وضع از طرف مقامات صلاحيت‏دار و با توجه به حمايت دولت و ضمانت اجرا، آمادگى پياده شدن در جامعه را دارند، اما در مورد فقه بايد گفت اين بحث از دو جهت قابل توجه است:
الف - اجراى فقه قبل از تقنين آن و مقايسه فقه با حقوق، به اين بيان كه آيا در جوامع اسلامى با توجه به حكومت‏هاى مركزى و ايجاد قواى سه‏گانه امكان اجراى فقه به همان روش سنتى وجود دارد؟ آيا اين عمل معارض با بعضى از مبانى حقوق نيست؟ آيا اين عمل به تعدد مراكز قانون‏گذارى نمى‏انجامد؟
ب - اجراى فقه بعد از تقنين آن كه البته بعد از تقنين فقه، در واقع احكام شرعى، جزئى از قوانين جامعه مى‏شوند و مقايسه بين يك چيز با خودش معنا ندارد، ولى در عين حال مباحث علمى در همين جا نيز قابل طرح است، مثل ضمانت اجرا در فقه و حقوق و هدف از اجراى قواعد شرعى و حقوقى و... نتيجه آن‏كه منظور ما از رابطه فقه و حقوق معناى عامى است كه مى‏تواند مفاهيم ذيل را در بر گيرد:
1 -
در مواردى منظور از رابطه، صرف مقايسه اين دو علم است، يعنى يك معناى تطبيقى و هم‏سنجى؛
2 -
در مواردى از رابطه مرز جدايى و نقاط افتراق اين دو علم را اراده مى‏كنيم؛
3 -
گاهى هم مراد ما از رابطه فقه و حقوق تأثير و تأثرى است كه اين دو علم بر يك‏ديگر داشته‏اند؛
4 -
در مواردى نيز به تناسب مقام بحث از كلمه رابطه، يكى از چهار نسبت منطقى را اراده مى‏كنيم.(

 

 

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز
20 آذر 1389برچسب:, :: 18:50 :: نويسنده : فرزانه محمدپور

قضاوت از جمله مسائل بسيار مهم و قابل توجه در اسلام است؛ زيرا قضاوت از مناصب و شؤون نبوت است كه خداوند متعال آن را به پيامبران، به ويژه پيامبر اسلام اعطا فرموده است.

شايد توجه و عنايت ويژه بارى متعال به اين مساله بدين جهت باشد كه اساس تحقق سعادت هر جامعه اى بدون فراگيرى قسط و عدالت، امكان پذير نيست وناگفته پيدا است كه فراگيرى قسط و عدالت در تمام نهادهاى يك جامعه تنها در گرو وجود دادگسترى ها و دادگاه هاى عادل در آن جامعه است. وگرنه زور مداران، حقوق مستضعفان را ضايع و غصب مى كنند و جامعه بشرى دچار هرج ومرج شديد مى گردد و امنيت از آن رخت بر مى بندد. به قول سالار شهيدان امام حسين(ع) مملكت، مانند چراگاه خطرناكى مى گردد كه قابل زيستن نخواهد بود.

بر همين اساس اميرالمؤمنين على(ع) به اين اكتفا نمى كند كه محكمه اى در كوفه بسازد و چند نفرى را براى رسيدگى كار مردم و قضاوت در بين آنان در آن جا بگمارد، بلكه خود، به طور مستقيم وارد صحنه محكمه مى گردد و بدون واسطه به شكايات مردم رسيدگى مى كند. اين مى رساند كه مساله قضاوت در نگاه مولا على(ع) از هر مساله ديگرى مهم تر بوده است و گرنه آن حضرت، كارهاى ديگر را رها نمى كرد و به قضاوت نمى پرداخت.

نشانه ديگر بر اهميت قضاوت در نظر مولا على(ع)، سفارش ويژه اى است كه در باره انتخاب قاضى از آن حضرت به يادگار مانده است. خطاب به مالك اشتر مى نويسد:

براى حكم و قضاوت در بين مردم كسى را انتخاب كن كه در نظر تو از همه مردمى كه تو استاندار آنان هستى برتر است.بايد قاضى و حاكم در بين مردم كسى باشد كه كارهاى مردم او را در تنگنا قرار نمى دهد؛ رجوع اهل نزاع او را به لجبازى نمى اندازد؛ در لغزشى كه برايش پيش مى آيد باقى نمى ماند؛ در صورتى كه حق را بشناسد نسبت به رجوع به آن، كوتاهى نمى كند؛ هيچ گونه طمعى را در خود راه نمى دهد؛ به تامل و فهم اندك، اكتفا نمى كند، بلكه بايد از كسانى باشد كه در موارد شبهه، خيلى با احتياط عمل مى نمايد؛ از هر كس، بيش تر از دليل و حجت پيروى مى كند؛ بندرت از مراجعه شكايت كنندگان خسته مى شود؛ براى كشف حقيقت بسيار صابر و شكيبا است؛ در وقتى كه حكم مساله اى برايش آشكار گردد، مانند شمشير قاطع، از خود قاطعيت نشان مى دهد؛ هرگز تحت تاثير مدح و ثنا وتهديدات ديگران واقع نمى شود، گر چه اين چنين افرادى در جامعه بسيار نادر و كميابند. با همه اين ها بايد به طور مرتب قضاوت هاى او را زير نظر بگيرى، و به اندازه اى حقوق او را زياد كنى كه تمام احتياجاتش را برطرف كند و افزون بر اين او را در پيش خودت از جايگاه ويژه اى بر خوردار كنى، تا اطرافيانت در اوطمع نكنند و مردمان او را نربايند. بايد در اين جهت بسيار تامل كنى، چه اين كه اين دين اسير دست تبهكاران و اشراربوده است و چه بسا آن را واسطه خواسته هاى دنيوى خود قرار داده اند.

اسحاق بن عمار از امام صادق(ع) نقل مى كند كه اميرالمؤمنين على(ع) به شريح قاضى فرمود:
«
يا شريح، قد جلست مجلسا لايجلسه [ما جلسه] الا نبي او وصي نبي او شقي».

سليمان بن خالد از امام صادق(ع) نقل كرده است:
اتقوا الحكومة فان الحكومة انما هي للامام العالم بالقضاء العادل في المسلمين كنبى او وصى نبى

اين نمونه ها و ده ها نمونه ديگر حكايت مى كنند كه قضاوت يكى از مسائل كم نظيرى است كه در اسلام عزيز بسيارمورد توجه پيشوايان دينى و شارع مقدس اسلام بوده و هست. شايد روى همين جهت بوده است كه فقيهان ما نسبت به قضاوت و شرايط قضات، سختگيرى كم نظيرى را اعمال كرده اند؛ مثلا در تقريرات درس خارج يكى از فقيهان معاصر - كه اكنون دارفانى را وداع گفته است - سيزده شرط براى قاضى ذكر شده است و آن ها عبارتند از: بلوغ، عقل،ايمان، عدالت، حلال زادگى، دانش قضاوت، ضبط، كتابت، ذكورت، شنوايى، بينايى، توانايى سخن گفتن و حريت. البته همه كسانى كه مساله قضاوت را متعرض شده اند، كم و بيش اين شرايط را ذكر كرده اند، و همان طور كه ديديم اميرالمؤمنين على(ع) شرايط سختى را براى قاضى ذكر كرد كه صددرصد مورد توجه همه فقيهان هست؛ زيرا تاقاضى اين شرايط را نداشته باشد، نكته اصلى كه عدالت در جامعه است فراگير نمى شود؛ ولى بايد به اين نكته توجه داشت كه بعضى از شرايط در سخنان فقيهان، نه تنها سبب تحقق عدالت نيست، بلكه جاى اين توهم است كه برخلاف عدالت اجتماعى است، و لذا بايد با اين گونه شرايط به طور كارشناسانه بر خورد كرد؛ مثلا مى توان شرط مردبودن قاضى و حلال زادگى و حريت او را به عنوان نمونه ذكر كرد؛ زيرا به مقتضاى شرط اول، هيچ زنى نمى تواندعهده دار منصب قضاوت گردد؛ چنان كه به مقتضاى شرط دوم و سوم، كسانى كه به گونه اى از آميزش نامشروع به دنيا آمده اند يا در بند بندگى ديگران قرار گرفته اند، حق قضاوت در جامعه را ندارند.

بديهى است كه زنان، فرزندان نامشروع، بر بردگان و همه كسانى كه از حقوق بشر طرفدارى مى كنند اين سؤال را مطرح كنند كه اين چه برخورد عادلانه اى است كه بيش از نصف افراد جامعه را از قضاوت و اشتغال به اين كار محروم كنيم؟!البته در صورتى كه دليل معتبر شرعى براى شرايط ياد شده وجود داشته باشد، پاسخ دادن به سؤال ياد شده براى ماآسان است؛ زيرا در يك جمله مى گوييم: شارع مقدس كه آورنده شريعت مقدس است روى مصالحى كه او براى جامعه بشرى مى شناسد زن را از قضاوت بازداشته است تا جامعه از آن مصلحت، محروم نگردد، و يا به جهت مفسده اى كه در قضاوت زن وجود دارد، اين كار را براى او منع كرده است تا جامعه دچار آن مفسده نگردد، چه ما آن مصلحت و مفسده را بشناسيم و چه نشناسيم؛ ولى همان طور كه اشاره شد، اين منوط به آن است كه براى شرط يادشده دليل معتبرى داشته باشيم كه مورد قبول فقيهان باشد وگرنه چگونه مى توان مطلب به اين مهمى را به استناد درك خود، به اسلام عزيز و دين مقدسى كه نسبت به اجراى عدالت اين همه دقت و موشكافى دارد، نسبت دهيم و با اين كار خود، انبوهى از عقلا را در بوته سرگردانى و حيرت و شك قرار دهيم؟

ادامه............


 

 

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز


ادامه مطلب ...
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد
پيوندها


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 15
بازدید ماه : 50
بازدید کل : 30847
تعداد مطالب : 32
تعداد نظرات : 12
تعداد آنلاین : 1


امتیاز وبلاگ ها تا این لحظه



تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است |طراحی : پیچک

قالب وبلاگ وبلاگ اسکین قالب بلاگفا قالب میهن بلاگ وبلاگ نویسان سرگرمی بازی اس ام اس فال تعبیر خواب قالب وبلاگ کد موزیک ساخت کد صوتی موسیقی بی کلام نوحه چت مترجم سایت زیباساز آموزش وبلاگ یاهو آمار فال حافظ تعبیر خواب گوگل ساعت رنک ماوس تغییر شکل ماوس ایجاد گالری اوقات شرعی تاریخ تقویم فونت تماس پرچم تصویر روز آی پی آب و هوا دیکشنری طالع ازدواج جمله تصادفی آپلود عکس دانستنی حدیث قالب بلاگ اسکای فروشگاه اينترنتي ايران آرنا